مدیریت یکپارچه شهری و چالش های مدیریت شهری

ساخت وبلاگ
به خودم می گفتم:بچه ها تنبل و بد اخلاقند**دست کم میگیرنددرس ومشق خود را…**باید امروز یکی را بزنم، اخم کنمو نخندم اصلا **تا بترسند از من و حسابی ببرند…**خط کشی آوردم،درهوا چرخاندم...**چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطیدمشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید ! **اولی کامل بود،دومی بدخط بودبر سرش داد زدم...**سومی می لرزید...خوب، گیر آوردم !!!صید در دام افتادو به چنگ آمد زود...**دفتر مشق حسن گم شده بوداین طرف،آنطرف، نیمکتش را می گشتتو کجایی بچه؟؟؟بله آقا، اینجاهمچنان می لرزید...” **پاک تنبل شده ای بچه بد ”" به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"” ما نوشتیم آقا ”بازکن دستت را...**خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنماو تقلا می کردچون نگاهش کردم ناله سختی کرد...**گوشه ی صورت او قرمز شدهق هقی کردو سپس ساکت شد...همچنان می گریید...مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله ناگهان حمدالله،** درکنارم خم شدزیر یک میز،کنار دیوار، دفتری پیدا کرد ……گفت : آقا ایناهاش، دفتر مشق حسن**چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بودغرق در شرم و خجالت گشتمجای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بودسرخی گونه او، به کبودی گروید …..**صبح فردا دیدم که حسن با پدرش، و یکی مرد دگرسوی من می آیند...**خجل و دل نگران، منتظر ماندم من تا که حرفی بزنندشکوه ای یا گله ای، یا که دعوا شاید**سخت در اندیشه ی آنان بودمپدرش بعدِ سلام، گفت : لطفی بکنید، و حسن مدیریت یکپارچه شهری و چالش های مدیریت شهری...
ما را در سایت مدیریت یکپارچه شهری و چالش های مدیریت شهری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hassansaba12131415 بازدید : 106 تاريخ : جمعه 29 دی 1396 ساعت: 7:53